معشوقه ای نداشتم که یکی در برم
کوبید چوب فتنه از آغاز بر سرم


چراغ اول فتنه که سوسو کمی نمود
آتش بیار آن معرکه شد آشنای دیگرم


صد حرف و توجیه و دفاع شد بی اثر
من ماندم و آبی که گذشته از سرم


دیگر نمانده صفحه خالی برای غزل
پر شد ز عشق و خیانت خطوط دفترم


حالا چه شد حاصل یک عمر زندگی
طبلی مقامهْ رسوا به دوش می برم


وحشت نکن مادر از آغوش گور من *
گور است در انتظار آغوش پیکرم


ای کاش مُحیا شود فرارم از این قفس
کافی نبود اشتیاق و تمرین پرپرم؟

                                                    مهدی برهانی

 

نظرات در مورد این شعر: http://www.shereno.com/11760/11310/138021.html