جمعه, 07 ارديبهشت 1403

دیگر گلی نثار جمالت نمیکنم
خود را اسیر مستی حالت نمیکنم


از من مخواه که به حکم تو پر زنم
دیگر نگاه به وسعت بالت نمیکنم


صد شعر گفتیم و نشد کاممان روا
عزمی دگر به قصد وصالت نمیکنم


من بی وضو نخورم جرعه ای ز می
در کوی پاک دوست جهالت نمیکنم


از من نیاز و زدوست ناز تا چند
دراین مقام کسب عدالت نمیکنم

در منظر نگاه تو هر چند عاشقم
خود را اسیر چشم زلالت نمیکنم


هر جا سخن ز تو بود و خود غایب
دلخوش به وهم و خیالت نمیکنم


کًشتی مرا و زنده نمودی هزار بار
دیگر برو که حلالت نمیکنم

                                                  مهدی برهانی

 

نظرات در مورد این شعر: http://www.shereno.com/11760/11310/162582.html


 

اضافه کردن نظر